.: نمـــــــــــــکی :.
.: نمـــــــــــــکی :.

.: نمـــــــــــــکی :.

فقط بخندید

فلسفه ی بلندی ناخن


یه توضیحی بدم که این خاطرات مسخره ممکنه اصلا حالب نباشه، ولی دو سال دیگه میام اینک خودم میخونم ، خودم از این خاطره لذت میبرم،پس انتظار نداشته باشید. 


ناخن


جمعه شب ،  وسایلمو جمع و جور کردم 

چون فرداش باید میرفتم شهرستان، دانشگاه.

وسایلم جمع شد که دیدم ناخونام خیلی بلند شده،

ولی هرچقد دلیل بلندی ناخونمو از هر بعد  فلسفی که

در نظر گرفتم چیزی به ذهنم نرسید.

تصمیم گرفتم از سر جام بلند شم برم ناخونگیر رو بیارم که ناخونامو بگیرم، یه سری از عصبای مغزم به جای اینکه به نیمکره ی غربی برن (چون اشپز خونه سمت شرق خونه بود) همینجوری مستقیم به سمت نیمهکره شرقی رفتن 

 و این رفتن باعث شد که به مغزم یه فکری خطور کنه.

برم استخر

سریع یه چیزی خوردم و جمع کردم رفتم،

کلی شنا کردم و خوش گذروندم که نزدیکای اخر استخر بود،

رفتم سونا بخار یکم پوستمو لطیف کنم، دیدم فقط یه نفر اونجاست!

تو چشماش میشد خوند  یه درخواستی داره.

یهو گفت داداش میشه پشت منو بکشی؟؟

گفتم یعنی چی؟ مشت و مالت بدم؟

بنده خدا ادم قانعی بود، گفت نه بِکِلاشِش!

گفتم "ها"؟

گفت با ناخونت بکش رو کمرم :|


مشخص بود مینیمم یک ماهه حموم نرفته

میگفت چرک دارم؟؟؟؟؟ ای دستت درد نکنه

نترس محکم تر بکش

:|

و من موندم با یه کوه فلسفه ی بلندی ناخن

نظرات 1 + ارسال نظر
Mata یکشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 04:10 ب.ظ

:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد